کشکه لبو. خوردنی است که از لبو (چغندر پخته) و کشک فراهم آورند بدین سان کشک راپس از سائیدن و آبکی نمودن در لبوی خرد کرده بریزندخوردنی مطبوعی شود و بعنوان مخلفات و ملحقات غذا بکار برند. (یادداشت مؤلف). رجوع به کشک و لبو شود
کشکه لبو. خوردنی است که از لبو (چغندر پخته) و کشک فراهم آورند بدین سان کشک راپس از سائیدن و آبکی نمودن در لبوی خرد کرده بریزندخوردنی مطبوعی شود و بعنوان مخلفات و ملحقات غذا بکار برند. (یادداشت مؤلف). رجوع به کشک و لبو شود
گرسنه. نهار. غذا ناخورده: چو از خنجر روز بگریخت شب همی تاخت ترسان دل و خشک لب. فردوسی. یکی را ز کمی شده خشک لب یکی از فزونیست بی خواب شب. فردوسی. شود مرد درویش از آن خشک لب همی روز را بگذراند بشب. فردوسی. کسی کو ندارد بود خشک لب چنان چون تویی گرسنه نیمه شب. فردوسی. ، تشنه. (یادداشت بخط مؤلف) : بکار آب که این لفظ صوفیان دانند برفت آبش و از آب شرع خشک لب است. خاقانی. خیری بیمار بود خشک لب از تشنگی ژاله که آن دید ساخت شربت کوثرگوار. خاقانی. زبان تر کن بخوان این خشک لب را بروز روشن آر این تیره شب را. نظامی
گرسنه. نهار. غذا ناخورده: چو از خنجر روز بگریخت شب همی تاخت ترسان دل و خشک لب. فردوسی. یکی را ز کمی شده خشک لب یکی از فزونیست بی خواب شب. فردوسی. شود مرد درویش از آن خشک لب همی روز را بگذراند بشب. فردوسی. کسی کو ندارد بود خشک لب چنان چون تویی گرسنه نیمه شب. فردوسی. ، تشنه. (یادداشت بخط مؤلف) : بکار آب که این لفظ صوفیان دانند برفت آبش و از آب شرع خشک لب است. خاقانی. خیری بیمار بود خشک لب از تشنگی ژاله که آن دید ساخت شربت کوثرگوار. خاقانی. زبان تر کن بخوان این خشک لب را بروز روشن آر این تیره شب را. نظامی
ابوسعید فرج بن قاسم بن احمد تغلبی اندلسی. از مشاهیر علما و شعرای آنجا. مولد او در 701 ه. ق. بغرناطه و وفات در 782. وی در مدرسه نصریه تدریس میکرد و او را فتاوی مشهوره است و پاره ای تصانیف و اشعاری لطیف دارد. و از اوست: خذوا للهوی من قلبی الیوم ما ابقی فما زال قلبی کله للهوی رقاً دعواالقلب یصلی فی لظی الوجد ناره فنار الهوی الکبری و قلبی هو الاشقی. و این اقتباسی لطیف است از قرآن کریم.
ابوسعید فرج بن قاسم بن احمد تغلبی اندلسی. از مشاهیر علما و شعرای آنجا. مولد او در 701 هَ. ق. بغرناطه و وفات در 782. وی در مدرسه نصریه تدریس میکرد و او را فتاوی مشهوره است و پاره ای تصانیف و اشعاری لطیف دارد. و از اوست: خذوا للهوی من قلبی الیوم ما ابقی فما زال قلبی کله للهوی رقاً دعواالقلب یصلی فی لظی الوجد ناره فنار الهوی الکبری و قلبی هو الاشقی. و این اقتباسی لطیف است از قرآن کریم.